
تاریخ : 1395/3/24 دوشنبه
تعداد بازديد: 129
سفره های بهشتی
21 سال خادمیاش را کردهام. 21 سال که میدانید یعنی چه؟ خودش میشود اندازهی یک عمر. خادم شدن که به همین الکیها نیست. لیاقت میخواهد. توفیق میخواهد و صبر و حوصلهی زیاد. خیلیها به هر دلیلی این ماموریت را نیمهکاره رها میکنند. من ولی مگر دلم میآید؟ من مگر میتوانم؟ اگر بیشتر از دو سه روز، حرم نیایم، نفس کم میآورم. حالم بد میشود. به قول ملیسادات و بچهها، حرم خونم پایین میافتد. دلم آنقدر میگیرد که حد و اندازه ندارد. دلم اندازهی همهی دنیا تنگ میشود. برای یک لحظه حضور در حرم آقا. بعد از 21 سال نفس کشیدن در هوای حرم، باید هم اینطور شود. ماه رمضانهای حرم ولی دیگر صفایی دارد. باید باشی تا ببینی. تا سحرها و غروبها با دعاهایش، با نوای نقارههایش، با دیدن زوار روزهدارش، دلت بلرزد و از اعماق قلب شکرگزار خدایی باشی که یک سال دیگر توفیق این لحظات ناب را به تو عطا کرده است.
21 سال خادمیاش را کردهام و حالا 10 سال پیاپی است که در روزهای پرفیض رمضان، از میهمانان سفرهاش پذیرایی میکنم. هر روز بعد از چیدن سفرهها، با نماز خواندن در جوارشان به همهچیز رسیدهام. عاقبتبخیری، خوشبختی بچهها، آرامش. حاجتی نیست که از این سفرهها نگرفته باشم. آخر این سفرهها که معمولی نیستند. به قول ملیسادات انگار بال فرشتهها بهشان خورده است. اصلا انگار از خود بهشت آمدهاند. نماز خواندن زیر آسمان سورمهایپوش حرم و کنار این سفرههای بیانتهای متبرک، آنقدر خوب است که دلم نمیخواهد با هیچ لذت دیگری عوضش کنم و دلم نمیآید این لحظات هیچوقت به پایان برسد. لحظات ناب بندگی.
عکس: محمد جواد مشهدی
متن: هدیه سادات میرمرتضوی
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: امام رضا(ع)